دست نوشته های شهید

بخش بعدی                                                                                   بخش قبلی
دست نوشته های شهید محمد مهدی جلیلی بهابادی (بخش سیزدهم)
(شهید)
در چشمان تو
آثار نور رحمانی است!!!
در سنگر بودن!
گرسنگی، زبان خشک شده!
و عطش سوزنده ! تشنگی تا آن حد که چشم در کاسه اش میخشکد!... و جان به لب میرسد.
در زیر رگبار گلوله ها...
نفرت روشن به بهای ویرانگر! و صدای دلخراش چرخ دنده های تانکهای کریه دشمن!
و انفجار خمپاره ها!
ترس را عریان دیدن
و چون صخره ای سرفراز از در صحنه کارزار که جایگاه تجلی دلیران، و میدان مبارزه شیران بیشه شجاعت است، مقاوم ایستادن!
خروشت توفان زا!...
فریاد تکبیرت مهربانانه و رسا!
چهره پاک و نورانیت معدن امید! و شکوه تبسم!
نگاه گرم و عمیق! و ...نافذت که در آن پرتو نور خداوندی است، چون آتش عشق به شیرینی شهد!... و به جذابیت ارتباط.
در دستان پرتوان و نیرومندت نارنجک و مسلسل، و در سینه ات (این قلب طپنده تاریخ) نور روشنگر ایمان گامهای استوار و پابرجا! و کوبنده ات، به سنگینی عزم و اراده!
و در قامت مردانه ات حماسه جاویدان سلحشوری و استقامت و شعر بلند عاشقانه ایثار! و بخاطر فضای باز اندیشه! و اصالت و بزرگی هدف خود خواسته از همه خواهشها و علایق دل کندن! و نفس سرکش را با نیروی عشق و ایمان ( به جام بلورینی بدل کردن!... و ) دراختیار داشتن و با رضایت کامل! تسلیم محض او بودن!!!
و در انتظار شهادت! با شهامت به مرگ خندیدن! و ... و از خود گذشتن!
و تنها آرمان ، عقیده ، دیدگاه فکری و بزرگترین آرزویت پیروزی اسلام بر کفر جهانی!
ای شهید: الگوی نمونه شرافت آدمی
و سمبل راستین مکتب عشق!
ای روح ناآرام و بی قرار!... و چشمه شفاف و جوشان حیات!
ای مظهر جوانمردی و شرف! و ... و چراغ روشنی بخش راه حقیقت!
ای همه عشق خدایی!...
رمز راز زمزمه!
سرفراز قهرمانان !... اسوه پاکی!
تو تفسیر کلمه شجاعتی!
ای جلوه گر بارق نور حقیقت!... و ای شاهد عاشق!
تو با شناخت درستی که داری! با پروازی در اوج! .. به یقین رسیده ای
و در عروج آسمانی!... در صعود خود به جهان نور...! و دوستی و راستی!
و بر بلندای تصور!... بر ورای آن چه دانم!
شهید! تو را از کدام گل عطرآگین می توان بوئید گلگونی خون پاکت شبیه لطافت کدام گلبرگ است؟! ای قاصد بهشت! و پیامبر لایتناهی
به مانند کدامین ستاره فروزان جاودانه ای که در وجدان بیدار بشریت برای همیشه با افتخار حضور داری؟! مرا من سرگشته و حیران را) هم با خود به دیار حقیقت !... که با صفاترین!... و برتر از خیال و گمان است!.. به عالمی بالاتر !... که تو در آن سر میکنی، بکشان!.
(پیام انقلاب/ شماره 49/ ص 78).

ثبت نظر:
نام و نام خانوادگی(اختیاری):
نظر شما:

نظرات بازدیدکنندگان:
نظری ثبت نشده است