دست نوشته های شهید

بخش بعدی                                                                                   بخش قبلی
دست نوشته های شهید محمد مهدی جلیلی بهابادی (بخش هفتم)
(مراوده +مراقبه------- حضور قلب)
برای حضور قلب در نماز شرط اول این است که نمازگزار در آغاز نماز به خداتوجه پیدا کند و متوجه باشد که در برابر خدای بزرگ ایستاده و با او سخن می گوید و شرط دوم این است که سعی کند حال توجه را نگه دارد، مراقب و مواظب نفس خویشتن باشد که از این حالت ملکوتی انصراف پیدا نکند. آن قدر با نفس خویش مبارزه کند و آنقدر سعی و جدیت نماید تا توجه به خدا و حضورر قلب برایش به صورت ملکه درآید.
مقامات اربعه (آیه الله رفیعی قزوینی)
بدان که قوه علمیه در نفس انسانیه کارفرمای بدن جسمانی است در رسیدن به اوج سعادت و کمال ناچار است که مراتب چهارگانه را که خواهیم شرح داد به سیر و حرکت معنویه عبور نموده تا از خضیض نقص حیوانیت به ذروه علیای انسانیت نائل و برخوردار شود:
1- مرتبه اولی: که او را تجلیه خوانند؛ آن است که نفس قوی و اعضای بدن را به مراقبت کامله در تحت انقیاد دو اطاعت احکام شرع و نوامیس الهیه وارد نموده که اطاعت اوامر و اجتناب از منهیات شرعیه را به نحو اکمل نماید، تا پاکی صوری و طهارت ظاهریه در بدن نمایان شود و در نفس هم رفته رفته خوی انقیاد و ملکه تسلیم برای اراده حق، متحقق گردد و برای حصول این مرتبه، علم فقه بر طبق طریقه حقه جعفریه کافی و به نحو اکمل عهده دار این امر است.
2- مرتبه ثانیه: که آن را تخلیه نامند؛ آن است که نفس به مضار و مفاسد اجتماعی و انفرادی اخلاق رذیله و خویهای پلید آگاهی یابد و به تدبر در عواقب وخیم آنها در دنیا و عقبی، بر طبق دساتیر مقرره در فن علم اخلاق، آن صفات ناپسند را از خود دور و محو نماید، همچون کبر و حسد و حرص و شهوت و بدبینی به خلق و خودخواهی و باقی صفات رذیله که در کتب اخلاق ثبت است. و این در معالجات روحانی و طبّ الهی همچون خوردن مسهلات و داروهاست برای رفع اخلاط فاسده در معالجه جسمانی در طبّ طبیعی.
3- مرتبه ثالثه: که آن را تحیله نامند، آن بود که پس از حصول تخلیه و رفع موانع، خود را به زیور اخلاق نیک و خویهای پسندیده که در اجتماع و فرد تأثیر بسزا و عمیق دارند، آراسته کند. و این خود پاکیزگی باطن و طهارت معنوّیه است که تا این معنا حاصل و متحقق نشود، آدمی در باطن آلوده و نجس خواهد بود، هر چند که ظاهر بدن محکوم به پاکی ظاهری است و این کار، در طبّ روحی و معالجه نفس، مانند خوردن غذا و استعمال دوای مقوّی است که برای تولید نیرو و قوّت در بدن در طبّ جسمانی به کار می برند.
4- و پس از حصول و تحقق مراتب سه گانه فوق از برکت صفا و پاکی روح، در نهاد آدمی جاذبه محبتّ به حضرت حق پیدا گردد، که تولید آن از مجذوب شدن قهری است به عالم حقیقت و سرد شدن از عالم مجازی که عرصه ناپایدار ممکنات است و رفته رفته محبتّ شدت نماید و اشتغال و افروختگی عجیب در روح عیان گردد و از خود بیخود و بیخبر شود. و این مقام را که مرتبه چهارم از کمال قوّه علمیّه است، فناء گویند.

1-درجه اولی: فتاء در افعال است، که در نظر عارف سالک جمله مؤثرات ئ همه مبادی اثر و اسباب و علل، از مجرّد و مادّی و قوای طبیعیه و ارادیه، بیهوده و بی اثر شود و مؤثری غیر از حق و نفوذ اراده و قدرت حق درکائنات نبیند، و عوامل این عالم را محو و ناچیز در حیطه قدرت نامتناهی الهی شهود نماید. و در این حال، یأس تمام از همه خلق و رجاء تام به حق پیدا شود و در حقیقت آیه کریمه (و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی). (انفال/17) را به عین شهود، بدون شائبه پندار و خیال، عیان بیند و لسان حال اومترنم به مقال بزرگترین قدرتها و نیروهای مقتدر ترین سلاطین عالم امکان با قدرت و نیروی پشه ضعیف در نظر حقیقت بین او یکی شود و این درجه را محو گویند.
2- درجه ثانیه: فناء در صفات حق است. بیان این مقام آنکه انواع مختلفه کائنات (که هر یک در حدب خود تعینّی و نامی دارند مانند ملک و فلک و انسان و حیوان و اشجار و معادن، که در نظر اهل حجاب به صورت کثرت و تعددّ و غیریت متصور و مشهود هستند) در نظر عارف الهی یکی شوند، یعنی همه را، از عرش اعلای تجرّد تا مرکز خاک، به صورت نگارستانی مشاهده نماید که در تمامت سقف و دیوار آن عکس علم و قدرت و حیات و رحمت و نقش لطف و مهر و محبت الهی و عنایت یزدانی به قلم تجّلی نگاشته و پرتو جمال و جلال حق بر آن افتاده است. در این نظر، بحر و برّ و دریاها و خشکیها، افلاک و خاک، عالی و دانی، همه به هم متصل و پیوسته و یکی خواهند بود و همه با یک نغمه و به یک صدای موزون خبر از عظمت عالم ربوبی دهند. و در این مقام، به حقیقت توحید و کلمه طیبه (لا اله الا الله) متحقق شود، یعنی همه صفات کمال را منحصر به حق داند و در غیر حق ظلّ و عکس صفات کمال را پندارد و این مقام را طمس خوانند.
3-درجه ثالثه: مقام فناء در ذات است که فنا در احدیّت گویند. و در این مقام، همگی اسماء و صفات ( از صفات لطف، همچون: رحمن و رحیم و رازق و منعم/ صفات قهر، مانند: قهّار و منتقم و...) را مستهلک در غیب ذات احدیّت نماید؛ و به جز مشاهده ذات احدیّت هیچگونه تعینی در روح او باقی و منظور نماند، حتی اختلاف مظاهر، همچون: جبرئیل و عزرائیل و موسی و فرعون از چشم حقیقت بین صاحب این مقام مرتفع شود، و مهر و خشم حق، بسط و قبض، عطاء و منع وی، بهشت و دوزخ برای او یکی گردد، صحت و مرض، فقر و غنی، عزّت و ذلّت برابر شود. در این مرحله است که شاعر عارف الهی نیک سروده که گفته:
گر وعده دوزخست و یا خلد غم مدار        بیرون نمیبرند ترا از دیار دوست
و شاید یکی از مراتب استقامت، که در صحیفه الهیه امر بدان فرموده و ممدوح در علم اخلاق و محمود در فن عرفان است، همین مقام شامخ « فنا در ذات » است. و این مقام را محقّ خوانند که به کلی اغیار از هر جهت محو و نابود گشته، توحید صافی و خالص ظهور و تحقق یافته است.
در این مرتبه که آخرین منازل و سفر الی الله (جلّت عظمته) بود، به لسان حقیقت گوید (یا هو یا من لیس الاّ هو). و چون طالب حق به این مقام رسید، از هویّت همه ممکنات چیزی نمانده، بلکه در تجلّی حقیقت حق متلاشی و مضمحل شده اند: (لمن الملک الیوم للّه الواحد القهّار) ( غافر/ 16) (انتهی).

ثبت نظر:
نام و نام خانوادگی(اختیاری):
نظر شما:

نظرات بازدیدکنندگان:
نظری ثبت نشده است