خاطرات شهید

بخش بعدی                                                                                   بخش قبلی
بخش یازدهم خاطرات شهید محمد مهدی جلیلی بهابادی (به قلم خود شهید)
چند وقت بود که بو برده بودیم که عملیات خواهد شد. آمدیم بهاباد، محمد اقبال هم بود. 12\5\1364 بنا بود از بهاباد اعزام شوم. ولی بسیج گقت 15\5 بافق اعزام دارد، همراه آنها برو. در ضمن محمد از یزد در 12\5 رفت. روز 15\5 بعد از خداحافظی با ماشین پست به بافق رفتم. بچه های بسیج زودتر حرکت کرده بودند. در بافق به هم رسیدیم. رفتم بسیج اسم نوشتم. بهمراه کارکنان ذوب آهن و پورسلطانی و شاهپوری حسین حیدری به تیپ اعزام شدیم.
در تیپ ما را به شوشتر فرستادند (16\5). هوا بسیار گرم بود. ناهار خوردیم، داشتیم وضو می گرفتیم که عباس رحمانی آمده بود گروهانی را برای پشتیبانی عملیات قدس 5 که دیشب شده بود ببرد. در همین حین محمد اقبال را دیدم. بعد از خواندن نماز بعنوان تیربارچی به همان گروهان رفتم.
سوار کمپرسی شده و به تیپ آمده و مسلح شدیم و با همان کمپرسیها به موقعیت شهید انتظاری (نزدیک هور) رفتیم. چند روز آنجا بودیم راستی چه روزهایی بود و چه شبهائی داشت. بعد از چند روز از گردان امام حسن (4) به گردان امام سجاد (4) مأمور شدیم. ما را به مقری که قبلاً گروهان حزب الله مقدس 5 در آن بودند (کنار پاسگاه مرکزی) بردند. فرمانده گردان اکرمی و معاونش فلاحزاده و فرمانده گروهان استوار و معاونش فتحعلی زارع بود.
10-15 روزی آنجا بودیم که اکرمی روزی از روزها به مقر آمد و گفت آنهایی که قبلاً جبهه رفته اند بیایند اینجا. من و پورسلطانی رفتیم و چند تای دیگه منجمله شمس هم بود. پورسلطانی را گذاشت سرگروه و مرا معاونش قرار داد. گروه 3 بود. اسم گروهان هم میثم بود. پیروی منش و مریدی هم در کنار ما بودند.
بعد از تماشای خط روزی ما را به تیپ آوردند و از آنجا به شوشتر فرستادند. در شوشتر (پادگان قدس) روزی اکبر فتوحی آمد و گفت کسانیکه مایلند به گروهان حزب ا... بیایند. کناری بایستند و بقیه را به شلمچه اعزام کردند. یک گروهان ماندند که فتحعلی زارع فرمانده اش شد و من با دلاوری در گروه 2 همکاری می کردم.محمد هم به کار قبلیش پرداخت. بعد از چند مدتی رضا زمانی فرماندۀ گروهان شد.
نزدیک 2 ماه در شوشتر آموزش شنا و یگان دریائی را فراگرفتم. بعد از 2ماه ما را به تهران برای هفته جنگ که مصادف با محرم بود و جهت دیدار با شخصیتها بردند. در تهران از قرارگاههای مختلف هم نیرو آمده بود و با حجةالاسلام خامنه ای، هاشمی و امامی کاشانی، موحدی کرمانی و محلاتی و میرحسین موسوی و محسن رضائی دیدار کردیم. بعد از یک از تهران آورده و به مرخصی فرستادنمان، 10 روز مرخصی بودیم وقتی برگشتیم اکبر فتوحی عده ای را از گروهان ما جدا کرد و عده ای منجمله گروه سرساز و ابراهیمی و عده ای دیگر را به گروهان ما فرستاد و گروهان جندالله را هم تشکیل دادند و افزونی را مسئول آن قرار دادند.
2 ماه دیگر در همان پادگان گذشت، البته وقتی گروهانها 2 تا شد قرار بود که همان موقع برویم آموزش عملیاتی ببینیم که بعداً لغو شد. در این 2 ماه آموزش شنا و غواصی کلاسیک را فرا گرفتم و دوباره به مرخصی آمدیم. در ضمن حاج عبدالرضا عابدی (که تازه از حج برگشته بود) و علی پورخواجه در این 2ماه با عده ای دیگر به جمعمان اضافه شدند آموزش کاراته را هم در همین ایّام فراگرفتیم.
اینبار 9همراه راهیان کربلا از مرخصی برگشتیم ومحمد اقبال هم در یک دورۀ 2 ماهه حضور نداشت، به جمع گروهان حزب ا... آمد و همان کار سابق را در پیش گرفت. بعد از چند روزی که در شوشتر بودیم که همراه بود با دعوای حسابی با بی نظم ها با یک پیاده روی حسابی به سد گتوند و موقعیت یا حسین (4) که راهی به وسیله خشکی نداشت رفتیم.
16 روز در آنجا آموزش غواصی می دیدیم. که مربی ما رضا روشن از اطلاعات بود. آنجا معنویت دیگری داشت. هوا و آب سرد بود و می بایست در این آب و هوا آموزش آبی ببینیم. بیشتر شبها هم در آب بودیم. و سختیها بود که افراد و حماسه آفرینان والفجر را ساخت. روز 3/11/1364 به تیپ آمده و شبانه به طرف خرمشهر حرکت کرده و به موقیعت خورجین رفتیم. در اینجا بودیم تا عملیات شد. در اینجا تقسیم بندیهای آخر برای عملیات شد. و آموزش غواصی در آب دارای مد و جزر را فرا گرفتیم. و مانورهای لازمه را انجام دادیم. توجیهات مورد لزوم را شدیم. شناسایی لازم هم بعمل آمد. هدف ما سر پل گیری در سمت راست کارون (محور امام علی (4)) برای گردان امام حسن (4) بود.
معنویت بچه ها بالا بود و هدفهایشان خالص شده بود. روز 20/11/64 لباسهای مورد نیاز را آوردند و تقسیم کردیم. شهید عابدی فیلمی داشت که عکس با آن بر داشتیم. مصاحبه ویدئویی کردیم. و کم کم بچه ها براه افتادند. گروه ما عصر حرکت کرد و خداحافظی هم کردیم که با شهید عابدی تا آخرین لحظات ادامه داشت که طلب شفاعت می کردیم.
آمدیم به خرمشهر در ساختمانی نزدیک گمرک خرمشهر. آنجا نماز خواندیم و بعد لباسها را پوشیده و بادگیر روی آن بتن کردیم.آمدیم گمرک. آنجا جورابهایی را که آورده بودند بسر کشیدیم. شام آوردند کمی خوردیم. برادر زمانی صحبت کرد و تیمها بترتیب براه افتاد. دعای توسل مختصری خواندیم و حرکت کردیم.
آمدیم لب اروندرود روی یک کشتی غرق شده. تیم اول با زمانی و تیم دوم با جلالی و تیم 3 با ابراهیمی و تیم آخر با خودم بودند که راه افتادیم و رفتیم آنطرف اروند. که بعد از طی مسافت انحرافی به محور رسیده و فینهایمان را به تخریبیها دادیم و خود داخل محور شدیم. آنطرف محور به علی پورخواجه رسیدیم که زخمی شده بود. شمس هم آنجا بود. به پشت ساختمانی که در کنار محور بود رفتیم. آنجا سرگرم بودیم که نیروی گردان رسید.با آر پی جی زنی از پشت سنگرهای اجتماعی بسمت چپ محور جلو رفتیم حدود 100 متر و بعد چون امکان داشت از داخل کانال نیروهای خودی ما را هدف قرار دهند به محور برگشته و از آنجا به همراه تیمی که سمیعی و پسرعمه ام همراهش بود از داخل کانال تا روبه روی کارون رفتم که آنجا دیگر دشمن جلوی نیروهای خودی را گرفته بود.
برگشتم به محور که ببینم غواصها چه کردند. محمد اقبال را دیدم. رفتم به کنار سنگر دهستانی و یکبار دیگر همراه یکی از بچه ها به جلو رفتم و برگشتم. با اصرار کمال صحرایی عده ای که سالم بودند تأمین ایستادند. زخمیها هم به عقب برگشتند. با اقبال دم محور بودیم تا اینکه قایق آمد و زخمیها منجمله محمد ابراهیمی و اقبال که بعداً موجی شده بود با قایق از راه کارون برگشتند. بقیه ما هم ماندیم تا اینکه ساعت حدود 10-11 یکی از بچه های اطلاعات ما را به عقب آورد و زیر اسکله پیاده شدیم. آمدیم گمرک وسایلمان را برداشته و به مقر آمده و بعد از حمام به چادر آمده و نماز خوانده و احوالپرسی کردیم.
خبر شهادت عابدی را پیش از حمام و زمانی را در کانال از اقبال شنیدم. بعد از استراحت قرار بود که شب 21/11/64 به ام البابی حمله کنیم که دیگر ما را از خواب بیدار نکردند. صبح فهمیدیم که عقب نشینی کرده و نیروها به شوشتر رفته اند. بعد از آنکه تجهیزاتمان را از گمرک و هتل آوردیم و تحویل دادیم. و بعد از برداشتن همان فیلم از کیسه (جیب) شلوار عابدی به شوشتر آمدیم. در آنجا ما را نسبت به عملیات توجیه کردند. قرار بود که در جزیره هم عملیاتی بکنیم که لغو شد و همه را به پایانی فرستادند.
1-محمدرضا دهقان (زخمی)  2-عبدی  3-خلفی (زخمی) 4-ماندگاری  5-اقبال  6-زارع بیدکی (زخمی) 7-ابراهیمی (زخمی) 8-ابوالقاسمی (زخمی) 9-پورخواجه (زخمی) 10-محتاج ا... 11- توکلیان(موجی) 12- میرقانعی (زخمی) 13- آقارضائی 14- شکری (زخمی) 15- رنجبر 16- احمد دهقان 17- دهقانی 18-زرینی(زخمی) 19-سید جلال دهقان 20-قافی 21-زمانی (شهید) 22-خسروی (شهید) 23-ثقفی (شهید) 24-محمد ابراهیمی (زخمی) 25-شمس (زخمی) 26-کمال صحرائی (زخمی) 27-جلالی 
1-عابدی 2-فاضلی 3-موتاب 4-مصطفی دهقان 5-یوسفیان 6-ابهت 7-کلانتر زاده 8-شاکری 9-منیری 10-مهدوی (شهید) 11-کلانتری 12-فصاحت 13-حسینی 14-مصیبی 15-ابوئی 16-ابولیان
((مهدی جلیلی))

ثبت نظر:
نام و نام خانوادگی(اختیاری):
نظر شما:

نظرات بازدیدکنندگان:
نظری ثبت نشده است