خاطرات شهید

بخش بعدی                                                                                   بخش قبلی
بخش بیست و پنجم خاطرات شهید محمد مهدی جلیلی بهابادی (به قلم خود شهید)
14 شهریور 1365
دیشب بعد از دعای کمیل و بعد از خواب کوتاهی به همراه عسگری پاس اول بودیم چون جعفری خسته بود، جایشان را با هم عوض کردند.
دم دمهای صبح تعویض شروع شد. همه گروهان به عقب رفتند و تعویض از طرف گروه 1 شروع شد و تا ساعت 7-8 ادامه داشت من هم صبح امروز و امشب اینجا خواهم ماند تا انشالله گروهان فتح توجیه شوند و بعد به عقب خواهم رفت.
بعد از چیدن گروه ها ونظافت حسابی سنگر تا بعد از ظهر بیکار بودیم. بعداز ظهر تمام نیروها آمدند و جعفری هم برای گرفتن مرخصی به خط آمده بود که بعد از برداشتن نامه ها برگشت.
بعد از ظهر سرگروه ها را توجیه کرده و آماده شدیم برای شبی پرکار.
شعار مردم در نماز جمعه تهران به امامت آقای هاشمی رفسنجانی
«محرم ماه خون است، صدام سرنگون است»
محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر
*************************
15 شهریور 1365
دیشب پاس اول بودیم همراه با ادهمی. از ساعت 10 الی 12 سر شب آتش بد نبود دیگر تا صبح معمولی بود.
نیروها را توجیه کرده و سمت تیر سنگرها را مشخص و آنها را با منطقه آشنا کردیم و صبح بعد از نماز آماده حرکت شده با شفیعی به عقب آمدیم.
شفیعی را در اورژانس پیاده کردیم و آمدیم سر سه راه پیاده شدیم. رضوی و پورخواجه و ابوالقاسمی هم همراهم بوند که فقط پورخواجه همراهم پیاده شد.
از آنجا پیاده تا ساختمانهای گروهان با ساک و سینه بند و کلاه که طفیلی بود آمدیم.
بعد از استراحت و خواندن نماز و خوردن ناهار بدشانسی چون شامپو نبود به حمام نرفتم.
بعد از ظهر با زارع و اقبال و یزدانی و دهقان اشکذری و فرقانی حسابی تلافی خستگی را کردیم و به تفریح شهر فاو (فاطمیه) رفتیم.
کافه صلواتی (ایستگاه) و نخلهای دارای خرما، مسجد جامع و منارش و رودخانه اروند و ساختماهای خرابه جاهای بازدیدی بود.
بعداز ظهر چایی را در جمع برادران گروه 1 خوردیم. آماده نماز شدیم و ماه را بر روی سوره واقعه نو کردیم. محمد ابولقاسمی هم برای دیدنی به آنجا آمد. بعد از نماز عزاداری با حال اباعبدالله الحسین (4) انجام شد.

ثبت نظر:
نام و نام خانوادگی(اختیاری):
نظر شما:

نظرات بازدیدکنندگان:
نظری ثبت نشده است