خاطرات شهید

بخش بعدی                                                                                   بخش قبلی
بخش بیست و دوم خاطرات شهید محمد مهدی جلیلی بهابادی (به قلم خود شهید)
کربلای2     1365/6/10
شهردار خادم الحسین(ع)= محمدعلی دهقان
ساعت 8:54 دقیقه بعداز ظهر است و درداخل سنگر گروهان در زیر نور فانوس و در حضور برادران دهقان، حسنی فرد، و جعفری شروع به نوشتن خاطرات امروز می کنم.
برادران زارع و عسگری گشت هستند و تربتی امروز بعد ازظهر(مغرب) به مرخصی رفت، تا در مراسم سالگرد وفات دایی خود ( حسن منتظر قائم) شرکت کند.
دیشب پاسی از شب (2-11) با عسگری گشت داشتیم که بعد قرار شد آتش روی نیروهای عراق بریزیم که تا صبح در سنگر گردان بودیم ولی خبری نشد. صبح خسته و کوفته آمدیم به گروهان بعد از نماز تا ساعت 8 صبح به خوابگاه آمدم. بعد از صبحانه و مطالعه روزنامه، وقت خواب قیلوله شد.
بعد از نماز و ناهار و باز مطالعه روزنامه های گذشته به خواب رفتم و بعد از ظهر بلند شدم و بعد از کارهای مختصر شروع به نوشتن کردم که به جز وقت نماز و دعا و شام و قرآن تا به حال ادامه داشته است.

ثبت نظر:
نام و نام خانوادگی(اختیاری):
نظر شما:

نظرات بازدیدکنندگان:
نظری ثبت نشده است