خاطرات شهید

بخش بعدی                                                                                   بخش قبلی
بخش بیست و ششم خاطرات شهید محمد مهدی جلیلی بهابادی (به قلم خود شهید)
16 شهریور1365
دیشب خواب حسابی رفتم صبح بعد از نماز و خواب صبحگاهی و صبحانه مختصر با جمعی از برادران گروه 1 با ماشین تویوتا راه افتادیم لب اروند و تماشا کردیم حماسه ای دیگر را ساختن پل ثابت آهنی روی اروند حماسه ای است که نمایشگر عزم و اراده و سلحشوری و عزت و برتری نیروهای پشتیبانی رزمی سپاه اسلام است.
بعد از آن به میدان شهرداری و ایستگاه صلواتی آن رفته و سپس برکنار خور عبدالله نظاره گر عزم جزم سلحشوران سپاه پاسداران دریا شدیم و سپس با خوردن نوشابه ای (شربت) در ایستگاه صلواتی آمدیم مقر با ادهمی رفتیم حمام که تعطیل بود.
مجبور شدیم برویم کناره اروند البته بعد از خوردن نوشابه چون دفعه قبل فقط شربت داشت.
بعد از آب تنی آمدیم مقر و بیکار بودم تا بعدازظهر که دوباره با دهقان به وسیله موتور سری به ایستگاه زدیم تا صلواتی بفرستیم که این دفعه نوبت ساندیس بود.
آمدیم مقر و آماده نماز مغرب و عشاء شدم. مطالعه روزنامه که کار هر روزمان است. بعد از نماز و عزاداری و مداحی و خوردن شام و گپ زدن با اقبال و ... شروع به نوشتن خاطرات کردم.
هم صبحی به خط رفته است. حاجی کافی هم بعدازظهری قهر کرده تا چه پیش آید.
ای زپا افتاده، تاریخ را راهبری کن، ای عریان ز بلا و معصیت، کفنی ز خون به تن کن، در فراسوی عرفان، در قصور هر لفظ و بیان، ای خفته بیدار، ای معلم ایثار، ای سالک سلک پیمبران، ای شاد جانان، فکرتو جاودان، نام تو جاودان، راه تو جاودان...
و بدانید که جوانان ما مرد شهادت و شهامتند «امام خمینی(ره)».

ثبت نظر:
نام و نام خانوادگی(اختیاری):
نظر شما:

نظرات بازدیدکنندگان:
نظری ثبت نشده است