خاطرات شهید

بخش بعدی                                                                                   بخش قبلی
بخش دوم خاطرات شهید محمد مهدی جلیلی بهابادی (به قلم خود شهید)
بهمن ماه که سپاه طرحی را با نام «طرح لبیک یا خمینی» به مرحله اجرا در آورد که کدبندی تخصصهای نیروهای بسیج بود. تقریباً 21 و 22 بهمن مانور نیروهای این طرح در قالب لشکرهای احتیاط قدس در هراستانی برگزار شد. در یزد هم این مانور با ابهت خاصی برگزار شد و احتیاج تیپ مستقل الغدیر (که تازه تشکیل شده بود) به نیرو مطرح شد.
برادرم اصغر هنوز جبهه بود وبه مرخصی هم آمد و برگشت. با عده ای از رفقا تصمیم به عزیمت گرفتیم. با بچه های بهابادی منجمله عبدالرضا عابدی و عباسعلی کارگر و ... از بهاباد اعزام شده و بدون توقف در بافق به یزد رفته و از آنجا با زحمت اعزام شدیم. البته بعد از خداحافظی با والدین که به یزد آمده بودند و دیگر آشنایان.
من و عبدالرضا روی یک صندلی بودیم. و با تعریف کردن خاطراتش روحیه می داد و دوستی عمیق ما از همانجا شروع شد. یادم نمی رود که در گردنه های بعد از دشت ارژن خاطرۀ افتادن از ماشین غذا را برایم تعریف کرد. که هنوز هم وقتی بدان محل می رسم یاد آن زمان می افتم.
وقتی به تیپ رسیدیم ما را به چادرهایی که پشت مسجد و روبروی میدان صبحگاه نصب بود بردند و به سازماندهی ما پرداختند.فرمانده گردان ما رنجبر و معاونانش دهستانی و شاپوری و فرمانده گروهان سرافراز و معاونش افخمی ر سرگروهان زینلی بودند. فهمیدم که برادرم و دیگر بچه ها در خط هستند که موفق بدیدارشان نشدیم.
((مهدی جلیلی))

ثبت نظر:
نام و نام خانوادگی(اختیاری):
نظر شما:

نظرات بازدیدکنندگان:
سلام عبد الرضا عابدی شهید شده یا در قید حیات است *خسروی . حفظ آثار دفاع مقدس یزد-11:27:00-1398/01/11
شهید عبدالرضا عابدی http://www.oroojbahabad.blogfa.com/post/162*جلیلی-04:54:58-1398/01/15