خاطرات شهید

بخش بعدی                                                                                   بخش قبلی
بخش بیستم خاطرات شهید محمد مهدی جلیلی بهابادی (به قلم خود شهید)
(چهارشنبه 29 مرداد 65 و شنبه 1 شهریور 65)
با این بیحالی که داشتم از نوشتن خاطرات دلسرد می شدم اما از قدیم گفته اند : «نیمه راه ضرر منفعت است.» چهارشنبه شب 15 مرداد کادر گردان آمدیم به خط فاو و توجیه شدیم و برگشتیم و آماده شدن نیرو و ... طول کشید تا اینکه دوشنبه هفته پیش 20 مرداد آمدیم و با گردان عاشورا (گروهان شهید چمران) عوض شدیم.
محمد اقبال و علی ابوترابی و عباسعلی دهقان و فرقانی و... 3-4 نفر دیگر از برادرانی که جدیداً اعزام شده بودند هم همراهمان شدند. خبر فوت زن عمویم را نیز هم از آنها شنیدم. موقعیت خط ما چنین است سمت چپ ما عاشورا و سمت راست نجف است و گروهان فتح از کمین تا 3راه و گروهان ما از 3 راه تا 2000 متر بعد از پیچ.
سنگر ما همان سنگر قبلی فرماندهی گروهان چمران (حمید امامی، بچه بافق) است. گروه 1 ما به فرماندهی اقبال سمت عاشورا و گروه 2 به فرماندهی دهقان اشکذری وسط و گروه 3 به فرماندهی خواجه علی سمت راست طرف فتح مستقرند. تا حالا گروه 2 ما تلفات داده که به علت اصابت خمپاره روی سنگر تجمعی بوده. یک نوبت جمعه 24 مرداد محمدعلی دهقان (اشکذر- که تازه وارد بود) و اصغر دهقان (رشکوئیه) و شهید حمید اولیاء و عباس دهقان مجروح و حسن فیوجی موجی شد. و نوبت بعد حسن طالعی (یزد) و جعفرخانی (سانیچ) شهید و رضا دهقانی که در حادثه قبل جان سالم بدر برده بود ایندفعه (28 مرداد) از ناحیه دو پا مجروح شد.
دیشب (جمعه شب) بلدوزرهای قرارگاه آمدند تا خاکریز بزنند که تأمین آنها از گروه ما بود. امروز هم به آنصورت تا بحال خبری نیست. 4 دستگاه بلدوزر هم که جلو مانده اند هنوز سالم هستند.
((مهدی جلیلی))

ثبت نظر:
نام و نام خانوادگی(اختیاری):
نظر شما:

نظرات بازدیدکنندگان:
نظری ثبت نشده است