خاطرات شهید

بخش بعدی                                                                                   بخش قبلی
بخش سی و ششم خاطرات شهید محمد مهدی جلیلی بهابادی (به قلم خود شهید)
10 مهر 1365
محرم این ماه خون قیام دارد تمام میشود. امشب هم شب جمعه آخر این ماه شریف است. هر چند که کلّ یوم عاشورا و کل شهر محرم و کل ارضٍ کربلا
13 مهر یعنی آخر محرم اعزام است و باید نظاره گر نتیجه یک ماه عزادای حضرت اباعبدالله (ع) بود باید با اعزام طلایه داران عاشورا و حماسه سازان و وارثان عاشورا 500 گردان رزمی مورد درخواست سپاه تکمیل شود، تا نشان دهنده مؤثر بودن محرم در طول مبارزات تشیع باشد.
*************************
11 مهر 1365
امروز صبح بنا بر قرار قبلی پیش حاج آقا فتوحی رفتم. قرار شد برای کسب تجربه عملی چند روزی به محور فاو بروم.
بدون خداحافظی و پرسش از گردان چون وقت نبود قرار بود همان لحظه با برداشتن ساک خود از مسجد با ماشین ایشان به فاو برویم.
بعد از گردش در جاده ها و مقرها بالاخره بعد از ظهر به فاو رسیدیم. که به ستاد مراحعه کردیم.
به موقعیت جدید رفتیم بعد از مرتب کردن سنگر ستاد برادر عبداللهی را دیدم و با ایشان بودم تا شب که قرار است شب آنجا باشم و فردا صبح به طرف محور بروم. بعد از خداحافظی با برادران به آموزش عقیدتی رفتم.

*************************
12 مهر 1365
امروز صبح آمدم محور، البته بعد از معطل شدنهای حسابی در کنار جاده ها، چون ماشین برای خط کم بود.
هنوز معلوم نیست که باید چکار کنم. فقط این را میدانم که باید تجربه ها و آموزشهای لازمه را تا جایی که مقدور است فرا گیرم. امروز کاری جز مطالعه و قرآن خوانی و ... نداشتم.
امام حدود وجوب کفایی جبهه را به مسؤلین جنگ ارجاع داده اند تا آنها مشخص کنند که مقدار نیروی مورد نیاز چقدر است.
بنابراین تا وقتی که 500 گردان درخواستی مسؤلین تأمین نشده بر آنهایی که میتوانند به جبهه بیایند واجب عینی است که سلاح برگیرند.
برای اینکه همه کارها تعطیل نشود لازم است برآنانکه از روی نظم نوبت بندی کنند و بر آن اساس در جبهه شرکت کنند، چون نیروهای توانا زیادتر از 5000 گردانند، و تا وقتی نوبت بندی نکرده اند بر تک تک آنها واجب عینی است و شوخی بردار هم نیست.

ثبت نظر:
نام و نام خانوادگی(اختیاری):
نظر شما:

نظرات بازدیدکنندگان:
نظری ثبت نشده است