(یکشنبه 5 مرداد 1365)

بقیه روز چهارشنبه بیکار بودیم و غیر از چند بار خط شدن و توجیه و تقسیم بندی کار دیگری نداشتیم. پنجشنبه صبح بعد از فیلمبرداری از نیروها کادر گردان امام علی(ع) آمدند و 3 گروهان فجر، فتح و نصر از کل راهیان نیروی رزمی تشکیل شد. امینی و کردی هم به اطلاعات رفتند. فیاض به من گفت بیا با ما. من هم با تردید آخر به گردان وارد شدم.

با آخرین مینی بوس بعد از ظهر پنجشنبه به شوشتر رفتیم. و گردان روی تپه اوّلی روبروی اطاق آموزش نظامی مستقر شد. صبح جمعه با مینی بوس به موقعیت شهید اشرف در گتوند آمدیم. بعد از حمام به آنطرف آب به موقعیتی که قبلاً در آنجا بودیم رفتم. و از جمعه تا به حال با سمت معاونت 2 گروهان فجر با محمدعلی دهقان در اینجا هستیم. یگان پدافند قائم با رنجبر آمده اند اینجا تا گروهانهای دیگر به آنها ملحق شوند.

اینجا در نهر شنا رواج دارد. تا به حال غیر از سازماندهی و گذاشتن چند کلاس عقیدتی و حفاظت اطلاعات کار دیگری نداشته ایم. هوا حسابی گرم است علفهای خشک چسبنده اینجا بسیار است در اولین چادر کنار میدان صبحگاه جدید نزدیک ساختمان هستیم.

بله اینجا، جائی است آشنا. برای همه بسیجیها. چرا آشنا نباشد، محل عبادت عارفان و راز و نیاز عاشقان الهی و معبد عابدان مجاهد. محل سخترین آموزشها برای عبور از اروند وحشی. محلی که در وسط زمستان در هوای سرد برادران غوّاص گروهان حزب ا... و جندا... در آب پشت سد انحرافی گتوند (شاخه کارون) آموزش غوّاصی می دیدند.

چه رزمهای شبانه و چه آموزشهای روزانه که برادران از سرما در لباسها بول می کردند و می بایست پس از سرماخوردنهای چند ساعتی تازه لباس غواصی را در کرده و خود را آب کشند وسپس از فرط سرما تا چادر با لرزش بدوند. راستی که گذشت آنزمان که فقط معنویت حاکم بود. و برادران با الهام از حدیث (اَلثَّوابُ بِالمَشِقَّةِ) تمام سختیها را متحمل می شدند و شبها در راز و نیاز بودند. هنوز قبرهایی که کنده اند موجود است و دل انسان از بیاد آوردن آن لحظات ریش ریش میشود. آنها شیران روز و شب بودند بخلاف عراقیها که بزدلان روزند و عیاشان شب.

((مهدی جلیلی))

نظرات بازدیدکنندگان:

نظری ثبت نشده است